
شاهنامه حماسهای گسترده و فراگیر و یکی از بزرگترین شاهکارهای ادبی جهان است که محتوای آن اسطورهها،، وقایع و تاریخ ایران از ابتدا تا فتح ایران توسط اعراب در سده هفتم است. در شاهنامه پنجاه پادشاه (از جمله سه زن) سلطنت کردهاند و محتوای آن تاریخی است. نخستین پادشاه شاهنامه، کیومرث و بازپسین پادشاه آن یزدگرد سوم است که در جنگ از اعراب شکستخورد. این پنجاه پادشاه و شماری از شخصیتهای دیگر حوادث شگرف و قهرمانانه و خائنانه آفریدند. شاهنامه داستان قهرمانان ایران باستان است و خواننده را به دوران ایران باستان باز میگرداند. در زمانی که زبان عربی با شمشیر خون اعراب بهعنوان زبان اصلی شناخته شدهبود، و خون پارسی زبانان ریخته میشد فردوسی از زبان پارسی در شاهکارش استفادهکرد. فردوسی در این باره چنین میسراید: نمیرم از این پس که من زندهام که تخم سخن را پراکندهام شاهنامه به سه بخش اساطیری (از عهد کیومرث تا پادشاهی فریدون)، پهلوانی (از قیام کاوه آهنگر تا قتل رستم و فرمانروایی بهمن پسر اسفندیار) و تاریخی (از پادشاهی بهمن و ظهور اسکندر تا فتح ایران توسط اعراب) تقسیم میشود. بخش اسطورهای پیشدادیان نخستین دودمان فرمانروا در شاهنامه است که واژهٔ «پیشداد» بهمعنی «نخستین کسی که قانون آوردهاست» است. کیومرث این سلسلهٔ فرمانروایی را بنیاد گذاشت که او در شاهنامه نخستین فرمانروا و در متون اوستایی نخستین کسی بودهاست که از فرمان اهورامزدا متابعت کرده و اهورامزدا همهٔ قبایل آریایی را از او آفریدهاست. اما برخی از تاریخنگاران که از متون پهلوی استفاده کردهاند، کیومرث را نخستین انسان و هوشنگ را نخستین فرمانروا میدانند. کیومرث پسری به نام سیامک داشت که در جنگ با دیوان کشتهشد و پس از مرگ کیومرث، هوشنگ (پسر سیامک) پادشاه هفت کشور شد و انتقام پدرش را از دیوان گرفت. او چهل سال فرمانروایی کرد و آهن و آتش را کشفکرد و جشن سده را بنیاد گذاشت و ساختن پوشاک از پوست حیوانات را به مردم آموخت. پس از او، طهمورث بر تخت نشست و در برانداختن دیوان رنج بسیار برد و برخی از چهارپایان را اهلیکرد و آیینهای نیکو آورد. پس از طهمورث، فرزندش جمشید پادشاه شد و به ساختن آلات جنگ و خود و زره و ذوب آهن پرداخت. او گوهرها را از سنگها بیرونآورد و بویها و عطریات خوش پدید آورد و به مردم کشتیرانی و رشتن و بافتن و دوختن جامه را آموخت. مردم در زمان او به چهار دستهٔ آتشبانها، جنگجویان، کشاورزان و دستورزان تقسیم میشدند. او تختی ساخت و در روز هرمزد از ماه فروردین بر آن نشست و مردم آن روز را نوروز خواندند. او با این نیکیها و پرستش خدا و درستی سیصد سال فرمانروایی کرد. اما او پس از مدتی مغرور شد و خود را خدای جهان دانست و فر کیانی از او دور شد. سرانجام، سپاهی از ایران به سوی تازیان رفت و ضحاک را به پادشاهی ایران برگزید و او به ایران آمد و از ایرانیان و تازیان سپاهی گردآورد و بر جمشید تاخت و جمشید گریخت و صد سال پنهان شد. اما او روزی در کناز دریای چین پدیدار شد و ضحاک او را به دو نیم کرد و خوهرانش ارنواز و شهرناز را به زنی گرفت. ضحاک هزار سال فرمانروایی کرد و در عهد او آیین فرزانگان پنهان و کام دیوان آشکار شد و هر روز مغز دو مرد جوان را به عنوان خورش به مارهای روی شانههای ضحاک میدادند، اما دو تن به نامهای ارمایل و گرمایل هر روز جان یکی از جوانها را نجات میدادند. وقتی که چهل سال از پادشاهی ضحاک ماندهبود، در شبی سه نفر را که فر کیانی داشتند، در خواب دید. خوابگزاران او را از ظهور فریدون آگاهکردند و هنگامی که او در جستجوی فریدون بود، کاوه آهنگر بر او قیامکرد و فریدون را به پادشاهی برگزید و او را به جنگ با ضحاک برانگیخت و فریدون او را در کوه دماوند در غاری آویخت. فردوسی بارها ضحاک را اژدها یاد کردهاست: فریدون چنین پاسخ آورد باز که گر چرخ دادم دهد از فراز ببرم پی اژدها را به خاک بشویم جهان را ز ناپاک پاک که گر اژدها را کنم زیر خاک بشویم شما را سراز گرد پاک فریدون از نژاد جمشید و فرزند آبتین و فرانک بود. او قلمروی خود را به سه قسمت کرد و هر قسمت را به یکی از پسران خود سپرد. به طوری که پادشاهی ایران به ایرج، توران به تور و شام را به سلم داد. تور و سلم، ایرج را کشتند و فریدون به وسیلهٔ منوچهر انتقام ایرج را خواست. منوچهر نیز که نوادهٔ فریدون و پسر بود، تور و سلم را به یاری پهلوانانی مانند نریمان و قارن کشت. پس از آن منوچهر نزد فریدون آمد و فریدون او را به پادشاهی برگزید و خود درگذشت.
بانک مقاله های فارسی اینترنتی فقط گویوز را بخوانید
keywords : گویوز،سایت گویوز،مقالات گویوز